پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
سخنان گهر بار و جالب دکتر شریعتی
نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391
بازدید : 141
نویسنده : Vaezi1992

از خداوند چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد! دکتر شریعتی.

در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.. ( دکتر علی شریعتی )

در دردها دوست را خبر نکردن ، خود نوعی عشق ورزیدن است! ( دکتر شریعتی )

گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ، گاهی نمی شود که نمی شود! گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست! گاهی نگفته قرعه به نام تو
می شود! گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست! گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!! < شریعتی >

ساعتها را بگذارید بخوابند! بیهوده زیستن را نیاز به شمردن نیست. ( دکتر علی شریعتی )

بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه. دکتر شریعتی.

زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم. ( دکتر شریعتی

نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب می کنم. ( دکتر شریعتی )

دلی که ازبی کسی تنها است،هرکس رامیتواندتحمل کند.!
(دکترشریعتی)


:: موضوعات مرتبط: دکتر شریعتی , ,



دکتر شریعتی
نوشته شده در جمعه 18 اسفند 1391
بازدید : 156
نویسنده : Vaezi1992

دختری که برای بدست آوردن دلت تنش را به تو هدیه میدهد فاحشه نیست،و دختری که برای بدنبال کشیدنت تنش را از تو دریغ میکند باکره نیست....
من به باکره بودن ذهن فاحشه ها و فاحشه بودن ذهن باکره ها ایمان دارم...


:: موضوعات مرتبط: دکتر شریعتی , ,



قرآن از دید دکتر شریعتی
نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391
بازدید : 268
نویسنده : Vaezi1992

قرآن از دید دکتر شریعتی

قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی

گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش

از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش

قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست

لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش

رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و

برای تقدیس و
تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای

فکری و روحی و
اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی

چون درد کمر و باد
شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر

در خواب گذاشتند
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش

داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
======================
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام

که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای

مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی

به یک افسانه موزه نشین
مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،,

یکی ذوق میکند که ترا فرش
کرده ،,یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ,یکی

به خود می بالد که ترا
در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …

آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا
موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را

می خوانند و ترا می شنوند ،,
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
.. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند

مستمعین فریاد می زنند ”
احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !, من شرمنده توام اگر به یک فستیوال

مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،

,خواندن تو آز آخر به اول ،,یک معرفت است

یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، ,حفظ کنی ، تا این

چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند

،, گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم

تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم.


:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي زيبا , دکتر شریعتی , ,
:: برچسب‌ها: دکتر شریعتی ,



بازدید : 192
نویسنده : Vaezi1992

نان

دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن،
نانت را من می خورم.

مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.

فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن ...

اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.

اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اما آن حرفی را که ما می گوییم بزن!



زن

زن
عشق می كارد و كینه درو می كند ...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.

می تواند تنها یك همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ...

در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...

او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی!

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی ...

او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ...

او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛

مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل

بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود

در قلب مالامال از درد ...!

و این رنج است




انسانها

ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم.

هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند.

اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و ...

دسته اول

آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها. حضورشان مبتنی به فیزیک است.

تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل

فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

دسته دوم

آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی

که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان

را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند.

بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند.

مرده و زنده‌شان یکی است.

دسته سوم

آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی

که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در

بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم

تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به

خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و

برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی

که نیستند هم هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها. در زمان بودشان

چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم

حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما

می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم.

باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه

می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این

آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما

وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند.

اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه

در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی

که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم

و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از

ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.



بد گویی

هر کس بد ما به خلق گوید

ما صورت او نمی خراشیم

ما خوبی او به خلق گوییم

تا هر دو دروغ گفته باشیم!



خواستن

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند
وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است

وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است
وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است

وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم


راه

نامم را پدرم انتخاب کرد!

نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!

دیگر بس است!

راهم را خودم انتخاب خواهم کرد ...




گلواژه هایی کوتاه، با مفاهیمی زیبا از دکتر علی شریعتی

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند

پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود.

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن

نیست اسراف محبت است

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است

زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است

تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید

دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم.

این زندگی من است

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های

زیبا و پرشکوه می آفرینند

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش

تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق
آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد

 

 

 

 


:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي زيبا , دکتر شریعتی , ,
:: برچسب‌ها: علی شریـعتی ,



صفحه قبل 1 صفحه بعد